Sunday, June 7, 2015

ایرانی به پا خیز

به مرور یاد گرفتم برای هر چیزی روشی وجود داره. مثلاً یکی از چیزهایی که تقریباً همه‌ی مردم دست کم زمانی باهاش مشکلاتی داشته‌اند قضای حاجت بوده. برای همه پیش اومده که رفته‌ن توی توالت و هر کاری کرده‌ن نشده یا نیومده. اون هم تو توالت‌های مدل ایرانی (بلند بگو لعنت به مخترع‌اش)... با چه سختی یک ساعت بشین یک ساعت پا شو حالا صدا نره بیرون حالا فلان نشه حالا آب سرد کدوم اه آب داغ کدوم، نسوزی ولی همیشه م می‌سوزی، آیا دستت برسه یا نرسه، حالا یکی پشت در نباشه تا ما اومدیم بیرون بدوئه بره اون تو اه و پیف راه بندازه... خلاصه مشکلات زیادی حول موضوع وجود داره که برای بسیاری از مردم تا آخر عمر هم حل نمی‌شه و خیلی‌ها در بستر احتضار آخرین جمله‌شون این خواهد بود که "با خیال راحت یه شاش هم نتونستیم بکنیم"...
از این مدل چمباتمه زدن قرون وسطایی روی سنگ سوراخ‌دار مشکلات بسیار ناشی شده. مشکلات کمر شامل درد کمر، گودی کمر، دیسک کمر (هر بار خم شدن فشاری معادل صد کیلو این طورا به کمر وارد می‌کنه)، مشکلات زانو شامل از بین رفتن غضروف زانو و ایجاد ساییدگی، روماتیسم، درد وَ پرانتزی شدن پاها. جالب است بدونید کلاً ایرانی‌ها به خاطر عادت به غذا خوردن روی زمین و قضای حاجت به روش نیاکان بی‌مغزشون صدی نود گودی کمر دارند و دیگه این فرم نسل به نسل منتقل شده و این مشکل از طریق همین روش‌های اشتباه بدتر و بدتر می‌شه.
هر بار با پدر و مادرت بری دکتر اولین حرفی که دکتر به‌ش می‌زنه چی اه؟ حاج خانوم از پله بالا پایین نکن، حاج آقا زانوت رو تا جایی که می‌تونی خم نکن، از توالت فرنگی استفاده کن تا پات بدتر نشه.
نمی‌فهمم چرا باید توالت هم ایرانی فرنگی کنیم و بدین ترتیب احساس کنیم فرم سنتی ایرانی رو هر جور شده باید حفظ کرد و اشاعه داد و اون یکی خارجی و فرنگی و غربی و مال غیر به حساب بیاد. یادم می‌آد برادرم یه بار تور توالت‌گردی راه انداخته بود و اصرار داشت بابام از توالت تو حموم استفاده کنه. به‌ش می‌گفت شما بیا یه بار امتحان کن ببین چه کیفی می‌ده ولی بابام حاضر نشد حتی امتحان کنه و تا کنون هم نکرده، ولی بیست سالی هست از توالت که می‌آد بیرون یک ساعت همون سرپا جلو در توالت خم می‌شه زانوها رو مالش می‌ده و احتیاج داره نفس تازه کنه و یکی شونه‌هاش رو بماله. این وضع البته مختص سالمندان نیست و اتفاقاً جوان دسته‌گل زیاد دیده‌م که از توالت می‌آد بیرون مثل موجودی رنجور باید نیم ساعت دراز بکشه و تجدید قوا کنه. من خودم تو توالت چمباتمه‌ای خیس عرق می‌شم و بیام بیرون می‌گم هیچ کس هیچ چی نگه، مستقیم می‌رم می‌پیچم سمت حموم تا دوش بگیرم. یکی از خواهرام که پاهای پرانتزی و هیکل سنگینی داره چند بار گیر کرد، داد زد ما رفتیم بلندش کردیم ولی اون هم مثل گاگولا اعتقاد داره باید سنت حفظ بشه و همچنین شرع رعایت بشه، چون فکر می‌کنه تو مدل نشستنکی آدم اون جور که شرع گفته نمی‌تونه خودش رو بشوره و پاکی به ارمغان بیاره. حالا تو بیا بگو می‌شه، خوب هم می‌شه و به درستی می‌تونی خودت رو بشوری. می‌گه نه عزیزم، تو خودت برو حالش رو ببر.

من نمی‌گم با استفاده از توالت نشستنکی همه‌ی مشکلات رفع می‌شه، یبوستا خوب می‌شه و کمرا دیگه هرگز درد نمی‌گیره ولی قطعاً روش سالم‌تر و کرامت‌مدارتری ست و به عقل و وجدان نزدیک‌تر است، همچنین عزت نفس انسان و حالت بشری کمتر خدشه‌دار می‌شه. به تازگی هم دانشمندان (بله دانشمندان خوب‌مون) یه دقه بی‌خیال عوارض و محسنات قهوه شده‌ن، گفته‌ن اگر در حالت نشسته یه چارپایه زیر پاتون بذارین که دیگه چه بهتر چون درست این است که زانو بالاتر از کون قرار بگیره تا روده کامل تخلیه بشه. البته این عزیزان فراموش کرده‌ن آدمیزاد می‌تونه پاها رو روی پنجه‌ها مستقر کنه و زانو رو بده بالا.
این قبیل معضلات پایه که در رابطه با اولین‌ترین نیازهای بشری هستند، همه از دم دردهای اجتماعی و بدفرهنگی‌های ریشه‌دار اند که چون به‌شون عادت کردیم شیوه‌ی مقابل‌اش رو چشم‌بسته و امتحان‌نکرده رد می‌کنیم. همین توالت یک فاجعه‌ی ملی و در اشل کوچک مولد فجایع خانوادگی ست ولی چشمامون رو روش بستیم و در نهایت به‌شون می‌خندیم در حالی که جا داره مثل طاعون باهاشون برخورد کنیم و برای همیشه این دندون لق "سنت ایرانی پایدار باد" رو بکنیم بندازیم دور.
من به عنوان یک شخص بدشانس که تو خونه‌شون دو مدل توالت هست ولی یکی‌ش خراب اه و خانواده برای تعمیرش اقدام نمی‌کنه آقا سر همین ریدن چقدر عذاب کشیده‌م. بدون خجالت می‌گم چون واقعاً برام مسئله ست. مدت‌ها یبوست کشیده‌م یا دوران رنج‌آور پریود رو به شکل چمباتمه هندل کرده‌م، چرا؟ چون هر بار گفتم بابا این توالت نشستنکیه رو تعمیر کنین یا عوض کنین به‌م گفته شد لوس بازی در نیار و اگر خیلی تمایل داری نشسته کارت رو بکنی، کارت که تموم شد لگن قرمزه رو آب کن دستی بریز. این جواب‌شون بوده به دختر هنرمند معصوم‌شون. شاید ندونید ولی یک تا دو روز اول پریود تماماً تو توالت سپری می‌شه چون دائم تحت فشار ای. درواقع فشار دروغینی برابر با یک تن مدفوع به‌ت وارد می‌شه و فکر می‌کنی خب برم توالت خوب می‌شم ولی هی می‌ری می‌بینی چیزی نیست. با این حال چون اون فشاره هست باز هم می‌ری و کلاً هی می‌ری تا این که دیگه اون تو مستقر می‌شی و می‌گی بذا بمونم ببینم حرف حساب ایشون چی اه. یه همکلاسی داشتم تو هنرستان که احتمالاً به دلیل عدم دسترسی به توالت نشستنکی می‌گفت من یه وقتایی از درد رو همون کاسه توالت می‌شینم چون دیگه چمباتمه رو نمی‌کشم، بعد کل کلاس می‌گفت خاک تو سرت میکروب می‌گیری. می‌گفت بذار بگیرم و بمیرم و از رنج زن بودن خلاص شم (الکی).
به هر حال من (با این همه ادعام) نیز تابع جبر ام و اگر ببینم اوضاع عوض نمی‌شه و خودم هم فعلاً توان عوض کردنش رو ندارم ایگو رو می‌کنم تو کوزه و گردن به تیغ سانسور می‌سپرم، لذا در همون حالت چمباتمه کم کم روش خاص خودم رو تو توالت پیدا کردم و وضع اندکی به‌تر شد ولی هرگز نمی‌تونم دوران سیاه توالت رفتن وَ سال‌ها مبارزه در سکوت رو فراموش کنم، اگر هم فراموش کنم نمی‌تونم ببخشم. با ابداع روش‌های شخصی دیگه کم‌تر به خودم و کمرم فشار می‌اومد (فشار بر زانوها همچنان ادامه داشت و در آخر نیز شد آن چه نباید می‌شد) ولی متأسفانه آدم نمی‌تونه بدون رودرواسی روش‌هاش رو منتقل کنه. اگر ببینی دوستت یبوست شده روت نمی‌شه دقیقاً یادش بدی چی کار کنه چون ممکن اه دیگه بعد از اون تو روت نگاه نکنه. شاید هم بهتر باشه روش شخصی شخصی بمونه و برملا نشه. فقط می‌تونی بگی فلان چیز رو بخور یا شکم رو محکم بده تو ولی از روش‌های آکروباتیک نمی‌شه حرف زد، لااقل من نمی‌تونم.
حالا که تا این‌جاش اومدم بذارید این هم بگم که بحمدالله پارسال توالت نشستنکی نویی خریداری کردم آوردم گذاشتم جای خرابه و بالاخره در سی و یک سالگی انوار رستگاری تابیدن گرفت. جوونا تو خارج سر بیست و هفت سالگی و تو اوج شهرت در حالی که یه پا اسطوره شده‌ن خدافظی می‌کنن و می‌میرن، ما تازه سی و یک سالگی توالت می‌خریم. تازه الان‌اش هم مشکل‌ام این هست که وقتایی که تو حموم سوسک باشه و نتونم چند ساعت برم تو حموم (تا زمانی که یکی بیاد و بکشدش) وَ به ناچار برم توالت چمباتمه‌ای، تاندونا و رباط‌های پشت زانو و مچ‌ام چنان کشیده می‌شه که یا نمی‌تونم بشینم یا اگر بشینم نمی‌تونم پا شم. لااقل باید یه طنابی میله‌ای چیزی تو سقف توالتای چمباتمه‌ای کار بذارن که آدم کارش تموم شد دستش رو به اونا بگیره بیاد بالا. دو هفته پیش خانواده رفتن همین لواسون و برگردن وَ همزمان سوسک تو حموم پیدا شد. هترسا (همین که تو رفتی سوسک اومد)، این یکی از اسرار الهی ست که هر وقت کسی دور و بر نیست و کاملاً بی‌دفاع و بی‌پناه ای ناگهان سوسک مشاهده می‌شه. درو بستم و به انتظار بازگشت‌شون نشستم ولی از شانس درخشانی که یه عمری هست با خودم حمل می‌کنم خونواده تماس گرفت گفت یهویی زده به جاده‌ی شمال و الان رشت ان و دو روز بعد هم که تعطیلی اه و پس ما دو روز رو می‌مونیم. بماند که بدون من رفتن شمال ولی تصور کنید قیافه‌ی بنده رو، از اون ور رونده از این ور مونده.

No comments:

Post a Comment