Friday, May 31, 2013

فاطمه ملقب به قمر

جای مادربزرگ‌ام خالی که بگه تو خو از دست‌اُم رفتی ننه‌یُو!
به بچه‌ها و نوه‌هاش می‌گفت ننه‌یُو که احتمالاً یعنی ننه‌جون، مال ننه یا همچین چیزی... خدا بیامرزه. چند باری که رفتیم پیش‌شون خیلی ازش خوش‌ام اومده بود. بنا بر اسمی که توی خونه روم گذاشته بودن (شیرین) واسه‌م شعر می‌خوند. بعداً شنیدم که شعره رو هایده هم خونده. من شکل پسرا بودم، با موهای کوتاه فرفری و لباس پشمی قرمز.
دایی‌م رفته بوده جبهه، بعد ننه‌قمر تو تلویزیون دیده بود که روی تصاویری از قایق و کشتی سرنگون‌شده رو آب و این چیزا دارن می‌گن تعدادی از سربازان به شهادت رسیدند. دایی‌م تو نیروی دریایی بوده، ننه هم هول می‌کنه از حال می‌ره، چند روز بعد هم از سکته‌ی قلبی فوت می‌کنه.
یادم اه هوا ابری و بارونی، خاک خیس بود و درختا شکوفه‌های سفید زده بودن که ما رفتیم برای تشییع جنازه. روی مزارش پارچه‌ی کرباس انداخته بودن.
ما از چشمه رد شده بودیم و رسیده بودیم پایین سربالایی. بابابزرگ‌ام داشت نون مخصوص می‌پخت و بوی خوب‌اِش می‌اومد. خونه‌شون تو دل کوه بود... هنوز هم همون جا ست. باید از تخته‌سنگ‌های بلند و پشته‌های چمن‌دار که شکل پله چیده شده بودن بالا می‌رفتیم. وقتی رسیدم بالا یه نگاه انداختم پایین دیدم خاله‌ها و دخترخاله‌ها و خواهرام، سیاه‌پوش... دارن از اون راه باریک و مارپیچ ِ بین دیوار سنگ‌چین و درختای هلو می‌آن بالا. بالش و پتو و رادیو و سبد و دسته‌های سبزی و بادنجون زده بودن زیر بغلاشون که کنار سیاهی چادر و مقنعه‌های مشکی خیلی به چشم می‌اومدن.
صدای ننه رو قبلنا توی یه کاست ضبط کرده بودن و گاهی گوش می‌دادیم. آیه قرآن می‌خوند، آواز می‌خوند، از درد پا و کمر می‌نالید. کاسته این‌قدر تو فامیل دست به دست شد که چند سال اه مفقود شده و هیچ‌کس هم جوابگو نیست.
چشمه اون سال خیلی آب داشت. حالا سال‌ها ست که می‌گن چشمه‌ای که حتی گاهی سیلان می‌کرده دیگه یا کم‌آب اه یا خشک.
دم برگشتن خواهرم ما رو تو ماشین کاشته بود، رفته بود گل‌محمدی بچینه که برگشتنی پاش رو سنگا لیز خورده بود افتاده بود تو آب. آب داشته می‌بردت‌اِش که چند نفر سر می‌رسن نجات‌اِش می‌دن. تعجب‌ام از این بود که حتی سبد گلا رو هم از آب گرفته بودن و توش هنوز گل پیدا می‌شد. قبل‌تر چند تا از بادنجون پوست‌کنده‌ها رو هم آب برد. من جورابام‌و برده بودم مثلاً تو چشمه بشورم و کیف کنم که اونا رو هم آب برد.

No comments:

Post a Comment