# فوبیا
# واقعی
میدونم اگر یک کلمه بگم یا بنویسم قصد چه کاری دارم تا خودم بخوام حال و حوصله پیدا کنم و به موعد انجامش برسم همه تگ و توشو در آوردهن و خزش کردهن و چلوندهن و کهنهش رو انداختهن به کناری و من اگر بخوام برم سراغش باید اون جواهرو از زیر دست و پا جمعش کنم حسابی بتکونم بدم خشکشوئی بعد استفاده کنم. اسم شامپومو بیارم تخمشو ملخ میخوره یا از فردا تقلبیاش بازار رو اشباع میکنه و هر چی سر بکوبم به دیوار بیفایده ست. ته دلام از چیزی خوشحال بشم و طبیعت و قضا بو ببره، اون چیز پودر میشه جوری که انگار از اول نبود. همیشه میترسم بگم دوستت دارم چون اگر بگم پشتبندش ممکن اه از رانندهی بیآرتی هم همینو بشنوه و احتمالش بیشتر هست که ازم متنفر بشه. اخیراً دل بسته بودم به نان روغنی (بیسکوییت پنجرهای) ولی دیگه یارو بقالیه حتی یادش نیست اینا رو میفروخته و هر چی وا میستم جلوش نام میبرم باز ازم نمره کم میشه. برای اثبات مدعام؛ که جناب من یک سال از خود شما این اقلام رو میخریدم، مجبور شدم پرونده قضایی تشکیل بدم و عکس ضمیمه کنم. از بستنی انبه و ماست هلوی کاله نگم که دلام خون اه... از ما اصرار از فروشندهها انکار. ))):
این که مقوای روسی نایاب شد و اصلاً وارداتش متوقف شد واسه این بود که من خوشام اومد کیلو کیلو میخریدم و همه جا کشفام رو اعلام میکردم. باعث بالا رفتن ناگهانی قیمت بستههای ناگت مرغ و گوشت من هستم من گردنشکسته چون چند بار پشت سر هم از بقالی سر کوچه که بستههاش رو روی هم میچیند و عمراً ناگتاش فروش نمیرفت غلط کردم خرید کردم. دیگه رنگ ناگت مرغ ندیدم که ندیدم. تو محل میچرخم و خرابیایی رو که به بار آوردهم نظاره میکنم. زندگیای که پشت سر گذاشتهم پر است از ناکامیهای قضا قدری. هر چه فریاد دارید بر سر من بکشید. استکبار جهانی اینا هیچکاره ند.
# واقعی
میدونم اگر یک کلمه بگم یا بنویسم قصد چه کاری دارم تا خودم بخوام حال و حوصله پیدا کنم و به موعد انجامش برسم همه تگ و توشو در آوردهن و خزش کردهن و چلوندهن و کهنهش رو انداختهن به کناری و من اگر بخوام برم سراغش باید اون جواهرو از زیر دست و پا جمعش کنم حسابی بتکونم بدم خشکشوئی بعد استفاده کنم. اسم شامپومو بیارم تخمشو ملخ میخوره یا از فردا تقلبیاش بازار رو اشباع میکنه و هر چی سر بکوبم به دیوار بیفایده ست. ته دلام از چیزی خوشحال بشم و طبیعت و قضا بو ببره، اون چیز پودر میشه جوری که انگار از اول نبود. همیشه میترسم بگم دوستت دارم چون اگر بگم پشتبندش ممکن اه از رانندهی بیآرتی هم همینو بشنوه و احتمالش بیشتر هست که ازم متنفر بشه. اخیراً دل بسته بودم به نان روغنی (بیسکوییت پنجرهای) ولی دیگه یارو بقالیه حتی یادش نیست اینا رو میفروخته و هر چی وا میستم جلوش نام میبرم باز ازم نمره کم میشه. برای اثبات مدعام؛ که جناب من یک سال از خود شما این اقلام رو میخریدم، مجبور شدم پرونده قضایی تشکیل بدم و عکس ضمیمه کنم. از بستنی انبه و ماست هلوی کاله نگم که دلام خون اه... از ما اصرار از فروشندهها انکار. ))):
این که مقوای روسی نایاب شد و اصلاً وارداتش متوقف شد واسه این بود که من خوشام اومد کیلو کیلو میخریدم و همه جا کشفام رو اعلام میکردم. باعث بالا رفتن ناگهانی قیمت بستههای ناگت مرغ و گوشت من هستم من گردنشکسته چون چند بار پشت سر هم از بقالی سر کوچه که بستههاش رو روی هم میچیند و عمراً ناگتاش فروش نمیرفت غلط کردم خرید کردم. دیگه رنگ ناگت مرغ ندیدم که ندیدم. تو محل میچرخم و خرابیایی رو که به بار آوردهم نظاره میکنم. زندگیای که پشت سر گذاشتهم پر است از ناکامیهای قضا قدری. هر چه فریاد دارید بر سر من بکشید. استکبار جهانی اینا هیچکاره ند.
No comments:
Post a Comment