Thursday, April 4, 2013

پیستاچانگ

ماها کلاً پسته‌خور نیستیم (غیر از یکی از برادرام) ولی امسال از هر سال دیگه مامان‌ام بیش‌تر پسته خریده، طوری که الآن زیاد اومده روش اسپری جلادهنده زدیم گذاشتیم توی دکور. باید یک ساعت تو پیاله می‌جوریدیم تا تخمه پیدا کنیم و برعکس همیشه از نخودچی کیشمیش اثری نبود چون دیگه پول‌اِش به این تزیینات اضافه نرسیده بود.
من این واکنش نسبتاً عمومی رو درک نمی‌کنم. هر چی گرون یا کمیاب می‌شه یه عده بیش‌تر به خریدن‌اِش ترغیب می‌شن.
یادم اه یه سال برای چند ماه می‌گفتن پودر لباس‌شویی نایاب شده و هیچ جا پیدا نمی‌شه. من تا اون روز خبر نداشتم. سر کار می‌رفتم اون سال. یه روز دو تا همکارا که مرد و متأهل بودن شروع کردن صحبت کردن، با نگرانی و تأسف. من یه لحظه جا خوردم. پیش خودم می‌گفتم روال بحث جوری اه که انگار مسئله‌شون شمش طلا ست ولی اینا که هی می‌گن تاید و شوما و فلان.
به مامان‌ام می‌گم با خودت لج کردی یا طبق قانون ِ هر چی گرون‌تر اه، پس بهتر اه عمل کردی؟ می‌گه هیچ‌کدوم، تخمه‌ش کم اه، پسته‌ش بیش‌تر به چشم می‌آد. حالا از شانس ما امسال که تخمه‌ژاپنی‌هاش حرفی برای گفتن داشتند فقط نصف پیاله به هر نفر رسید.

No comments:

Post a Comment