در زمانهای قدیم پسرها برای جلب توجه دختران، بُدوبُدو از آدم جلو میزدند
و میپیچیدند در اولین کوچه. بعد که آدم داشت از سر کوچه رد میشد پیسپیس
میکردند و اگر کسی نوجوان و تازهکار (کنایه از غیر حرفهای) بود و سر
میچرخاند به سمت پیسپیس و نگاه میکرد ممکن بود با حرکت دستِ سخیفی (به
نشانهی این که "بیا اینجا") هم روبهرو شود. هیچ وقت نفهمیدم چرا این قشر
اندیشهپژوه از بین این همه حرف و آوا و کلمه "پیسپیس" را
که یادآور چسیدن و در بهترین حالت شبیه خالی شدن باد لاستیک وسائط نقلیه
بود انتخاب کرده بودند. هیچ وقت هم قسمت نشد بپرسم.
به نظر من چنین اسکل/اوشکولهایی حتی اگر هنوز هم عزب و یارقلی مانده باشند حق مسلمشان است.
آخه پیسپیس هم شد کلید ارتباطی؟
ناگفته نماند که البته دختران زیادی بودند که (حتی دیده شده با آغوش باز) به سمت پیسپیس میرفتند وگرنه ما سالهای سال (و هر روز در مسیر بازگشت از یک، دو، سه، زنگ مدرسه) شاهد این روند چسچسانه نبودیم و زودتر ور میافتاد. یکیش مثلاً سپیده، دختر همسایه روبهرویی. امیدوار ام پسرش محصول ازدواجی با یک "پنچرگیریسرخود" نباشد و آن ازدواج کذا از راه شرافتمندانهتری حاصل شده باشد.
به نظر من چنین اسکل/اوشکولهایی حتی اگر هنوز هم عزب و یارقلی مانده باشند حق مسلمشان است.
آخه پیسپیس هم شد کلید ارتباطی؟
ناگفته نماند که البته دختران زیادی بودند که (حتی دیده شده با آغوش باز) به سمت پیسپیس میرفتند وگرنه ما سالهای سال (و هر روز در مسیر بازگشت از یک، دو، سه، زنگ مدرسه) شاهد این روند چسچسانه نبودیم و زودتر ور میافتاد. یکیش مثلاً سپیده، دختر همسایه روبهرویی. امیدوار ام پسرش محصول ازدواجی با یک "پنچرگیریسرخود" نباشد و آن ازدواج کذا از راه شرافتمندانهتری حاصل شده باشد.
No comments:
Post a Comment