دیشب خواب دیدم یکی از برادران لاریجانی (فقط میدونستم از برادران
لاریجانی ئه، نمیدونستم کی ئه، چند وقتشه، اسمش چی ئه... فقط
میدونستم از برادران لاریجانی ئه)... آره خواب دیدم ایشون با یک ماشینی با
راننده منتظر من و یکی از دوستامه. سوار ماشین شدیم و بعد صاحب ماشین
(بله، آقای لاریجانی) از اون یکی در سوار ماشین شد نشست بغل ما. ناگهان
چشممون افتاد به موبایل ایشون که به رنگ صورتی - ارغوانی ِ جیغ بود،
کاملاً زنانه و ژیگولی با بافت چرمی. حالا ما از رنگ موبایل ایشون که به
لحاظ اندام تو مایههای پرویز پرستویی بود زدیم زیر خنده و داریم پسوارو
میشیم. ایشون اومد اساماس بخونه بعد من چشمام افتاد به جوابی که داره
تایپ میکنه. نوشت: به جاش به یاد خدا باش گلام.
آخرین صحنه این بود که پیاده شده بودیم تو جایی مثل پارکینگ فروشگاه شهروند آرژانتین، موبایل خوشگله تو دست ما بود (گویا بلند کرده بودیم) داشتیم همین اساماس یهخطیه رو میخوندیم ریسه میرفتیم.
کاملاً تأثیر سیاست و جو جامعه و انحطاط گویشی و کلامی و روابط غیر افلاطونی در سطح شهر... تو این خواب مشهود هستش.
آخرین صحنه این بود که پیاده شده بودیم تو جایی مثل پارکینگ فروشگاه شهروند آرژانتین، موبایل خوشگله تو دست ما بود (گویا بلند کرده بودیم) داشتیم همین اساماس یهخطیه رو میخوندیم ریسه میرفتیم.
کاملاً تأثیر سیاست و جو جامعه و انحطاط گویشی و کلامی و روابط غیر افلاطونی در سطح شهر... تو این خواب مشهود هستش.
No comments:
Post a Comment