امروز رفتم آب تنگ ماهیا رو عوض کنم دیدم بزرگه که خالای سیاه داره پوریا
(نامگذاری از پارسا)، مثل شناگرا اومده ولو شده رو آب (به پهلو البته) و
مُرده. به نوعی هنوز داشت دهنش تکون میخورد ولی احساس میکردم سفیدیش به
کبودی میزنه. بدو بدو رفتم آب تنگو عوض کردم. دیشب برای بار چندم یک کم
سبزی خشک و جوی پرکشده پودر کردم ریختم تو تنگ. فکر کردم از همون مرده. از
هولام یادم رفت شیر رو بذارم رو مدل دوشی برای همین فشار آب هی میخورد
بهِش و پسواروش میکرد. چار پنج بار آب ریختم و خالی کردم. به خودم گفتم
لحظات آخر یه ماهی قرمزو ندیده بودی که اون هم دیدی و از این به بعد گهگاه
سر این هم باید بشینی گریه کنی.
میخواستم بندازمش تو توالت بره ولی دیدم از من ساخته نیست. تنگو گذاشتم سر جاش تا یکی که اومد بگم ماهیه رو ور داره. نیم ساعت پیش دوباره نگام افتاد دیدم داره تو تنگ میچرخه. این دو تا رو دو روز مونده به نوروز با پارسا خریدیم. اون گفت بخرم وگرنه من که از ماهی قرمز متنفر ام و اعتقادی به لزوم حضور ماهی قرمز در روز عید نوروز ندارم چون از عید نوروز هم بله، بهشدت متنفر ام و همین طور از کلیهی متعلقات نوروز معاصر.
پارسا اسم بزرگه رو گذاشت پوریا (اسم دوست نامرئیش هم همین اه) اسم کوچیکه رو گذاشت سَریا... البته من نمیدونم سریا اصلاً چی یا کی هست و چه معنی میده تا بگم با سین نوشته میشه یا ث یا صاد.
میخواستم بندازمش تو توالت بره ولی دیدم از من ساخته نیست. تنگو گذاشتم سر جاش تا یکی که اومد بگم ماهیه رو ور داره. نیم ساعت پیش دوباره نگام افتاد دیدم داره تو تنگ میچرخه. این دو تا رو دو روز مونده به نوروز با پارسا خریدیم. اون گفت بخرم وگرنه من که از ماهی قرمز متنفر ام و اعتقادی به لزوم حضور ماهی قرمز در روز عید نوروز ندارم چون از عید نوروز هم بله، بهشدت متنفر ام و همین طور از کلیهی متعلقات نوروز معاصر.
پارسا اسم بزرگه رو گذاشت پوریا (اسم دوست نامرئیش هم همین اه) اسم کوچیکه رو گذاشت سَریا... البته من نمیدونم سریا اصلاً چی یا کی هست و چه معنی میده تا بگم با سین نوشته میشه یا ث یا صاد.
No comments:
Post a Comment